خاطرات فضای مجازی - قسمت اوّل

ساخت وبلاگ

چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۲ - 17:16 - هادی کردان -

بسم الله الرّحمن الرّحیم

با سلام خدمت شما دوستان عزیز

در این پست و چند پست آینده، به خاطرات مربوط به « فضای مجازی » می پردازم

خاطرات مربوط به این فضا، بسیار زیاد هست و نمیشه همه شون رو در این وبلاگ نقل کنم، به همین جهت، فقط به خاطراتی اشاره می کنم که خیلی خاص هستند و بعیده کسی از شما دوستان اینطور چیزهایی رو در ارتباط با افراد تجربه کرده باشه

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

چند نکته رو قبل از بیان خاطرات عرض می کنم :

نکته اول : در روایات اهل بیت علیهم السلام از همنشینی با بعضی افراد که دچار گناهان خاص هستند، به شدّت نهی شده ، چرا که آن گناهان خاص، دامن هم نشین و همکلام رو هم می گیره ، بهمین خاطر از سال 1383 که وارد فضای اینترنت شدم، هر فردی که با من ارتباط برقرار می کرد و ارتباطش ادامه دار می شد ، به امام رضا علیه السلام توسل می کردم و از حضرت می خواستم خودشون مواظبم باشند ( که اگر اون فرد اهل گناه خاصی هست، ارتباطم باهاش زود قطع بشه تا شرّش دامن من رو نگیره )

بر همین اساس، این یک رویه شده بود که هر فردی ارتباطش با من ادامه دار می شد اما موقع زیارت در حرم اقا، در خاطرم نمی اومد، می فهمیدم ارتباطم با اون فرد باید قطع بشه و خدا میدونه این رویه چقدر دقیق و حساب شده بود

بعنوان نمونه : نیمه ی دوّم سال 94 ، یک خانوم طلبه ای بود اهل یکی از شهرهای خراسان رضوی که با معرفی یکی از دوستان، اومده بود روی خط تلگرامم تا مشورت بگیره ، مدت دو ماه تمام روی خط من بود و گاهی میشد که دو تا سه ساعت وقتم رو می گرفت و اصرار داشت هر وقت به حرم رفتید برای مشکلات من دعا کنید

اما توی اون دو ماه، هر وقت برای زیارت به حرم می رفتم ، به محض ورود به حرم، کلا اون آدم از ذهن من پاک می شد!

متوجه شدم اون خانوم با اینکه خودش رو انسان خیلی موجّهی نشون میده ، اما در واقع شخصیت دیگری داره که من از اون بی اطلاعم ، به قول شاعر ؛ صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی !

خیلی محترمانه ارتباطم رو باهاش قطع کردم

مدتی بعد، دوستی که اون خانوم رو معرفی کرده بود، به من زنگ زد که جواب فلان خانوم رو دیگه ندید! گفتم : ما که چند وقتی هست عذرش رو محترمانه خواستیم ، ولی برای چی ؟ گفت : طبق اطلاعات به دست آمده، ایشون مدتهاست که با مردهای مختلفی ارتباط داره و حتی تصویر نیمه عریان خودش رو از طریق تلگرام برا بعضیشون فرستاده !!

( دوستان عزیز؛ تعجب نکنید که چطور میشه یک طلبه و اینطور فضاحت اخلاقی ؟! ... عرض می کنم : طلبه اگر از اموال و امکانات امام زمان عج استفاده کنه و کاری برای خدا و امام زمان نکنه ، مشمول لعنت امام زمان عج قراره میگیره - مراجعه شود به کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 522 - طلبه ای که مورد لعن امام زمانش باشه ، فضاحت اخلاقی که خوبه ! دست به قتل شریف ترین انسان ها هم میزنه ... شهید مطهری رحمه الله رو چه کسی شهید کرد ؟ یک به اصطلاح طلبه ! )

بگذریم ...

خب این خانومِ طلبه ی خراسانی فقط بعنوان یک نمونه بود ... موارد فراوان دیگری بودند به ظاهر انسانهای مومن، اما موقع زیارت نیابتی که برای افراد داشتم، به ذهنم نمی آمدند و من ارتباط رو قطع می کردم و بعدها به نوعی، شخصیت واقعی اون افراد برای من مکشوف می شد ( باز هم تاکید می کنم که این رویه خیلی دقیق بود )

تذکر : این چهار نفری که میخوام خاطراتشون رو بنویسم، از جمله افرادی بودند که همیشه در حرم جلوی چشمم بودند و به نیابتشون زیارت می کردم ( یعنی معلوم میشد مشکلی که بخواد دامن من رو بگیره در زندگی اونها وجود نداره )

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

نکته دوّم : با توجه به اینکه این چهار نفر همگی خانوم بودند، لازمه این نکته رو عرض کنم که چت های بین بنده و این افراد با رعایت کامل مسائل شرعی و رعایت حدود محرم و نامحرمی بوده ( اینطور نبود مثل خیلی ها با توجیه و تاویل صد من یک غاز ، شب تا صبح بخواهیم چت کنیم و دل بدیم و قلوه بگیریم! ... عموما حرفهامون در مورد مشکلی بود که این خانومها داشتند و بنده حتی الامکان در جهت حل مشکلشون، باهاشون ارتباط داشتم )

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

نکته سوّم : این خاطرات حاوی مطالبیه که باورش کمی سخت هست و به ذهن بعضی ها به صورت « کرامت » تداعی میکنه ، اما به عقیده بنده اسم این اتفاق ها هر چه که باشه ، کرامت نیست و علت اینکه چرا همچین چیزهایی رو من دیدم بر من پوشیده هست ولکن دو عامل در دیدن این موارد، بی تاثیر نبوده 1- « درگیر بودن این افراد با مشکلی در مسیر زندگیشون » 2- « کمک کردن صادقانه ی بنده در جهت حل اون مشکل »

البته این صداقتی که ازش یاد کردم، قطعا عنایت امام رضا علیه السلام به این افراد بوده و بنده نقشی در تحقق این صداقت نداشتم ، علت اینکه اسم امام رضا رو آوردم این هست که برای حل مشکل این افراد، از آقا کمک میخواستم. لذا اگر صداقتی از طرف من در کمک به این افراد بود ، قطعا این صداقت حاصل عنایت آقا به این افراد بود که فردی که داره کمکشون میکنه از دایره صداقت خارج نشه

باز هم تاکید می کنم ؛ انچه که قراره نقل کنم ، یقین بدانید از جنس کرامت، غیب بینی و امثال اون نیست و هر کسی اینطور فکر کنه ، مصداق این شعر هست :


عکس رویش را اگر با ماه و پروین کرده اند
صورتی نادیده تشبیهی به تخمین کرده اند

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

نکته چهارم : تمام مطالبی که میخوام نقل کنم مربوط به همون دوران بوده و الان سالهاست که نه ارتباطی با این خانومها در بستر فضای مجازی دارم و نه دیگه از اون صحنه های عجیب و خاص چیزی می بینم

بسه دیگه ! بیشتر از این نکته نگم که می ترسم اعصاب شما خُرد بشه ... اگر نکته ای مونده باشه در ابتدای سه تا پست آینده خدمت شما عرض می کنم ... بریم برای بیان اصل خاطرات

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


««« خاطره مربوط به نفر اول »»»

سال 1383 در فضای چت یاهو، بجهت معرفی کردن خودم به عنوان طلبه ، آقایون و خانومها احکام و سوالات دینی شون رو از من می پرسیدند . در میان افرادی که به بنده مراجعه کردند، خانومی بود از شهرهای جنوبی کشور که هفته ای یکی دوبار به من پیام می داد و سوالاتش رو می پرسید . آدمی بود که اهل چت یا گشت و گذار توی گروهها نبود، بهمین خاطر خیلی کم در چت یاهو آنلاین میشد

https://s8.uupload.ir/files/888_v4p6.jpg


دو سه بار بین سوال کردن هاش، نوشت: « مشکلی بین من با پدر و مادرم هست ، دعا کنید این مشکل حل بشه » ... من هم در جواب نوشتم: « چشم » اما هیچوقت ازش سوال نکردم که مشکل شما چی هست

چند ماه از اولین ارتباط ایشون با بنده می گذشت که یک شب بعد از نماز مغرب، روی سجاده نشسته بودم، دیدم تپش قلب گرفتم و فشارم رفته بالا ... همینطور که حالم بد و بدتر میشد، دائم این خانوم جلوی چشم من می اومد ..

به قدری حالم بد شد که دیگه نمی تونستم بشینم ...

رفتم پای کامپیوتر و چت یاهو رو باز کردم ، دیدم آیدی اون خانوم خاموش هست ... تقریبا نیم ساعت منتظر بودم

بعد از نیم ساعت آیدیش روشن شد .... بلافاصله پیام دادم سلام شما حالتون خوبه ؟ چیزی شده ؟

نوشت سلام چطور مگه؟

نوشتم نیم ساعته منتظرم تا انلاین بشید ببینم حالتون چطوره ، گویا اتفاقی براتون افتاده! ( نباید این رو می گفتم ولی چون اولین بار بود که همچین صحنه ای پیش اومده بود، حواسم نبود و به طرف مقابلم گفتم )

خیلی تعجب کرد که شما از کجا فهمیدید ؟!

نوشت : « یک اقایی خواستگار من هست که با پدر و مادرم در موردش اختلاف دارم ، اونها میخوان من رو به زور به ازدواج ایشون در بیارن در حالی که اصلا راضی نیستم. هر چی تلاش کردم که نظرشون رو عوض کنم نشد که نشد تا اینکه تصمیم گرفتم خودکشی کنم . نیم ساعت پیش رفتم پشت بام ، طناب و وسایل مورد نیاز رو آماده کردم تا خودم رو از این وضعیت خلاص کنم . پای طناب دار خیلی گریه کردم که چرا آخر و عاقبت من اینطوری شده ! لحظه ای که خواستم طناب رو به گردنم بندازم ، شما اومدی به ذهنم . با خودم گفتم بیام با شما صحبتی بکنم، شاید راه دیگه ای هم باشه »

راز عجیب دار زدن دختر ۱۳ ساله؛ خودکشی یا قتل؟


هر طور بود اون شب از خودکشی منصرفش کردم و در مورد مشکلش هم راهنماییش کردم

آخر سر دوباره همون سوال رو مطرح کرد که شما از کجا فهمیدین یه اتفاقی داره برای من میفته ؟

یه طوری با فوت و فن طلبگی حواسش رو پرت کردم که پیگیر این سوالش نشه ( آخه خودم نمی دونستم از کجا فهمیدم ، اونوقت چطور میخواستم ایشون رو توجیه کنم ؟ )

چند وقت بعد ، به همراه هیئتی از شهرشون به مشهد مسافرت کرد و از طریق یکی از بچه های مشهد به من پیام داد که میخوام شما رو توی حرم ببینم ، در جواب گفتم به ایشون بگید معذور به حیاء هست و نمی تونه بیاد

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

خاطرات مربوط به این خانوم فقط همین یک مورد بود ، بر عکس نفرات بعدی که به صورت گسترده چیزهایی عجیبی دیدم که در پست های بعدی خواهید خواند

اصل خاطرات مربوط به سه نفر بعدی هست، این یکی که الان نقل کردم، دست گرمی بود

پست بعدی ان شاء الله اول ماه مرداد ( به شرط بقاء عمر )

بهشت نصیبتان

یا مرتضی علی

وبلاگ شخصی هادی کردان...
ما را در سایت وبلاگ شخصی هادی کردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadikordano بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:03