عنایتی از شهید علمدار رحمه الله

ساخت وبلاگ

 بسم الله الرّحمن الرّحیم
 


با سلام محضر شما دوستان عزیز

 


امیدوارم عبادتهاتون در ماه مبارک رمضان مورد قبول خداوند متعال واقع شده باشه


 
با اینکه دو تا پست از پست های وعده داده شده با موضوع « سیری در مباحث قرآنی » مونده ولی باز هم بنا دارم یه مطلب از شهید عزیز آقا سید مجتبی علمدار ( رحمه الله ) بنویسم 

 

 


 

آقای یوسف غلامی نقاش حرفه ای بوم و دیوار در شهر ساری هست ... ایشون تعریف می کنه و میگه:

 

« از طرف لشکر 25 کربلای مازندران به من زنگ زدند و گفتند: برای فردا که مراسم اربعین شهید سید مجتبی علمدار هست، یک تابلو بزرگ از تصویر سید نقاشی کن


 
رفتم به خانه و شروع کردم به کشیدن تصویر سید.


 
آن زمان همسرم ناراحتی شدید اعصاب داشت.


 
به من گفت: اگه میشه این تابلو را ببر بیرون، می ترسم رنگ روی فرش بریزه


 
به خانمم گفتم: بیرون هوا سرده ، من زیر تابلو پلاستیک پهن می کنم و مواظب هستم که رنگ روی فرش نریزه و همین کار را کردم


تصویر را قبل از اذان صبح به اتمام رساندم

 

********************


 
امدم وسایل رو جمع کنم که ناگهان آخرین قوطی رنگ از دستم سُر خورد و ریخت روی فرش !


نمی دانستم جواب همسرم را چی بدهم. به من گفته بود برو بیرون اما من نرفتم.


 
بالاخره بیدار شد. به کمک همسرم ، با آب و دستمال خواستیم رنگ رو پاک کنیم ولی بی فایده بود.


 
همسر من همان طور که با دستمال روی فرش می کشید گفت: خدایا، فقط برای اینکه این شهید فرزندحضرت زهرا (س) بوده سکوت می کنم.


 
میگن اهل محشر در قیامت، سرها را از عظمت حضرت زهرا (س) به زیرمیگیرند.


 بعد همسرم نگاهی به چهره شهید انداخت و ادامه داد: فردای قیامت به مادرت بگو که من این کار را برای شما کردم. شما سفارش ما را بکن، شاید ما را شفاعت کنند.

 

********************
 

بعد از صبحانه به همراه همسرم از خانه بیرون آمدیم. آماده حرکت شدیم. همان موقع خانم همسایه جلو آمد و به همسرم گفت: شما شهید علمدار را می شناسید؟! یکدفعه من و همسرم با تعجب به هم نگاه کردیم.


 
همسرم گفت: بله، چطور مگه؟!


 
خانم همسایه گفت: من یک ساعت پیش خواب بودم. یک جوان با چهره نورانی شبیه شهدای زمان جنگ آمد و خودش را سید مجتبی علمدار معرفی کرد. بعد گفت: از طرف ما از خانم غلامی به خاطر زحمتی که افتاد معذرت خواهی کنید و بگویید به پیمانی که بستیم عمل می کنیم. شفاعت شما در قیامت با مادرم زهرا ( سلام الله علیها )



و در آخر ...

 

حرف خاصی نیست الا اینکه دوستان مشهدی در چهارشنبه های زیارتیشون و دوستان تهرانی وقتی به محضر سید الکریم علیه السلام میرسن و دوستان قمی وقتی به زیارت عمه جان حضرت معصومه سلام الله علیها میرن از دعای خیر برای بنده فراموش نکنند ( این بلاگفا خیلی داره اذیت میکنه و پست گذاشتن خیلی سخت شده ! گفتم به دوستان یاداوری کنم که یه وقت به خاطر دیرتر ابدیت شدن یا تعطیلی وبلاگ، این دوست قدیمی شون رو فراموش نکنند و یادشون بیاد که یه دوستی داشتند به نام هادی کردان )

 

فعلا یا مرتضی علی

وبلاگ شخصی هادی کردان...
ما را در سایت وبلاگ شخصی هادی کردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadikordano بازدید : 245 تاريخ : چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت: 23:39