به هنگام ازدواج به کدام امام باید توسل کرد؟ - قسمت دوّم

ساخت وبلاگ

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

با سلام محضر شما دوستان عزیز

 

پیشاپیش عید سعید فطر رو محضر شما دوستان عزیز تبریک عرض نموده و امیدوارم عباداتتون ذخیره ای برای قبر و قیامت شما باقی بمونه

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

در یکی از پست های قبلی عرض کردم که برای مساله مربوط به ازدواج حرف ، مربوط به توسل حرف به حضرت رضا علیه السلام بسیار مجرّب هست و بسیاری از بزرگان هم تجربه خوبی در این زمینه دارند ( اتفاقا اون پست بیشترین بازدید کننده رو در میان مطالب این وبلاگ داشته و داره، به طوری که بعضی از روزها بیش از صد نفر از اون پست بازدید می کنند ... لله الحمد بعدد المدر و المطر )

 

در این پست میخوام یک نمونه دیگر از عنایات حضرت در این باب رو از کتاب کرامات رضویه بیان کنم . در این کتاب اینطور آمده  :

 

مرحوم ميرزا علي نقي قزويني نقل میکنه  : قبل از انقلاب ، روز عيد نوروزي، مربوط به هنگام حرف تحويل سال، من در حرم مطهر حضرت رضا (عليه السلام) مشرف بودم .


در پهلوي خود جواني را ديدم كه به زحمت نشسته و به من گفت هر چه مي خواهي از اين بزرگوار بخواه.


من چون او را جوان متجددي ديدم ، خيال كردم از روي استهزاء اين سخن را مي گويد.

 

گويا خيال مرا فهميد و گفت : خيال نكني كه من از روي بي اعتقادي گفتم بلكه حقيقت امر چنين است زيرا كه من از اين بزرگوار معجزه بزرگي ديده ام.


آن جوان گفت : من اصالتاً اهل كاشمرم و روزی به قصد زيارت اين بزرگوار، به مشهد مقدس آمدم.


جائي را نمي دانستم و كسي را نمي شناختم، يكسره مشرف به حرم مطهر شدم و زيارت نمودم. ناگاه در بين زيارت، چشمم به دختري افتاد كه با مادر خود به زيارت آمده بود.


چون چشمم به آن دختر افتاد، منقلب و فريفته او شدم و عشق او در دلم جاگير شد ، به طوری كه پريشان حال شدم، سپس نزد ضريح آمدم و شروع به گريه كردم و عرض كردم: اي آقا ؛ حال كه من گرفتار اين دختر شده ام، همين دختر را از شما مي خواهم.


گريه و تضرع زيادي نمودم، به طوری كه بي حال شدم و چون به خودم آمدم ديدم چراغهاي حرم روشن شده و وقت نماز مغرب است لذا نماز خواندم و باز نزد ضريح مطهر آمدم و شروع به گريه و زاري كردم و عرض كردم:


اي آقاي من؛ دست از شما بر نمي دارم تا به مطلبم برسم و به همين حال گريه و زاري بودم تا آنکه صداي جار بلند شد كه ايّهاالمؤمنون فی امان الله


من هم چون ديدم حرم شريف خلوت شده و مردم رفته اند، ناچار بيرون آمدم. وقتی به كفشداري رسيدم ، ديدم يك نفر در آنجا نشسته است و به غير از كفش من كفش ديگري هم نيست.


وقتی آن نفر مرا ديد، گفت : نصرالله كاشمري شمایی؟


گفتم: بله!


گفت بيا برويم كه ترا خواسته اند. من با او روانه شدم ولي خيال كردم كه پدرم به يك نفر از دوستان خود نوشته است كه مرا پيدا كند و به كاشمر برگرداند.


بالجمله مرا به يك خانه بسيار خوبي برد. پس از ورود، مرا به سوی حجره اي راهنمایی كرد. وقتي كه وارد حجره شدم، شخص محترمي در آنجا نشسته بود


مرا كه ديد احترام كرد و من نشستم آنگاه به من گفت ميرزا نصرالله كاشمري شمایی؟ گفتم بله.


گفت: بسيار خوب، آنگاه به نوكر خود گفت: برو به دامادم ( شوهر خواهر ) بگو بيايد كه با او كاري دارم چون او رفت و قدري گذشت، دامادش آمد و نشست.


سپس آن مرد به داماد خود گفت: حقيقت مطلب اين است كه من امروز بعد ازظهر خوابيده بودم ، در عالم خواب ديدم يك نفر درب منزل آمد و گفت : حضرت رضا (عليه السلام) تو را مي خواهد

 

Image result for ‫ایوان طلا مشهد‬‎


من فوراً برخاسته و به حرم رفتم ، وقتی به ايوان طلا رسيدم، ديدم آن بزرگوار در ايوان روي يك قاليچه اي نشسته است و تا چشم مبارکش به من افتاد فرمود : « اين جوان ميرزا نصرالله کاشمری هست، دختر خواهرت را ديده و او را از من مي خواهد. حال تو خواهرزاده ات را به او تزويج كن . كسي را روانه كن كه در آخر وقت امشب به كفشداري بیاید، چرا که آخرین نفری که از کفشداری بیرون می آید همین میرزا نصر الله خواهد بود »

 

از خواب بيدار شدم و آدم خود را فرستادم درب كفشداري تا او را پيدا كند و بياورد .

 

همانطور که حضرت فرموده بودند، اخرین نفری که از حرم بیرون آمد همین اقای نصر الله کاشمری بوده . اکنون این جوان اینجا نشسته هست و تو را طلبيدم كه در اين باب چه رأي داري؟


گفت جائي كه مربوط به امام حرف فرموده است من چه بگويم .


الحاصل دختر را به من تزويج كردند و من به مرحمت حضرت رضا عليه السلام بحاجت خود كه وصال آن دختر بود رسيدم و خيالم راحت شد ، اين است كه مي گويم هرچه مي خواهي از اين بزرگوار بخواه كه حاجات از در خانه او برآورده مي شود .

 

منبع : کتاب کرامات رضویه، ج1، ص110؛ علی ‌اکبر مروّج

 

19.gif

 

تذکّر : بعد از اینکه اون پُست قبلی در مورد « مربوط به توسل حرف به حضرت رضا علیه السلام در باب مربوط به ازدواج حرف » رو نوشتم ، خیلی از افرادی که مطلب رو خوندند، در کامنت یا ایمیل شکوه کردند که چرا ما هر چی برای مربوط به ازدواج حرف به ائمه مربوط به توسل حرف می کنیم، جوابی نمی گیریم .

 

عرض می کنم : روا نشدن حاجت از طرف ائمه اطهار علیهم السلام دلایل زیادی می تونه داشته باشه . یکی از اون دلایل، ارتکاب « گناه متجانس » هست ، یعنی در کنار حاجتی که از مربوط به امام حرف می خواهیم، گناهی رو هم جنس با همون حاجت مرتکب میشیم که مانع روا شدن حاجت میشه .

 

وقتی کسی از مربوط به امام حرف معصوم برای ازدواجش کمک میخواد، مربوط به باید حرف از گناهانی مثل ارتباط غیر ضرور با نامحرم، شوخی با نامحرم و .. و .. پرهیز کنه

 

نمیشه که از اینطرف بیاد حرم امام رضا علیه السلام، با گریه و زاری همسر خوب بخواد، اما از طرف دیگه شب تا صبح توی شبکه های اجتماعی یا نامحرم چت کنه و به خوش و بش بگذرونه

 

یک نمونه عینی عرض کنم »»» نیمه دوم سال 94 ، یکی از دوستانِ اهل تبلیغ، یک خانمی اهل مشهد رو معرفی کرد و گفت ایشون میاد روی خط شما در تلگرام و در مورد ازدواجش از شما راهنمایی میخواد  

 

اون خانمه اومد روی خطم و فهمیدم به خاطر ناسازگاری با پدر و مادرش تحت فشار هست و دلش میخواد مشکل ازدواجش حل بشه و زودتر از خونه پدری بره بیرون ... به من گفت : « ذکری، توسلی، چیزی به من بدید تا مشکلم حل بشه و یه اقای خوبی پیدا بشه و با من ازدواج کنه »

 

بهش گفتم برید حرم و به اقا توسل کنید ...

 

ایشون مدتی رو به حرم رفت اما نتیجه نگرفت .

 

اومد روی خط من شکایت که چرا جوابم رو نمیدن؟؟



گفتم : « از مجموع حرفهاتون اینطور فهمیدم که شما توی گروههای تلگرامی که زن و مرد مختلط هستند، فعال هستید و با خانومها و اقایون چت می کنید »

 

گفت : « بله، چطور مگه ؟ »

 

گفتم : « قطعا توی این گروهها مناجات خمس عشر که نمی خونید بلکه آقایون و خانمها با همدیگه چت می کنید چه بسا بگو و بخند هم دارید »

 

گفت : « بله همینطوره، ولی من ارتباط نامشروع آنچنانی که با آقایون ندارم بلکه در همین حد گفتگو و بگو و بخند هست »

 

گفتم : « با همین چت کردنها طرف مقابل رو تحریک می کنید بدون اینکه برای طرف مقابل راهی به سوی شما باشه و این یعنی آزار دیگران که قطعا گناه هست . در هر حال ، یکی از موانعی که باعث میشه ائمه اطهار حاجتهامون رو ندهند، همین گناهانی است که به چشممون نمیاد »

 

اون خانم حرفم رو قبول نکرد ...

 

چند هفته بعد، اومد روی خط من و با حالت تمسخر نوشت « بله حاج اقا ؛ ما ، هم به عشق و حال های شبانه مون توی گروههای مختلط ادامه دادیم و هم خدا یک اقای شیک و با کلاس رو فرستاد و ما باهاش ازدواج کردیم ! »

 

من هیچ حرفی برا گفتن نداشتم ، چون ظاهرا حق با ایشون بود!

 

حدود سه ماهی گذشت و دیگه خبری از اون خانم نداشتم تا اینکه اون دوستی که ایشون رو معرفی کرده بود به من زنگ زد و ضمن صحبتهاش گفت : « فلان خانم بدبخت شد! »

 

گفتم : چی شده مگه ؟

 

گفت : « ایشون با یک اقایی ازدواج کرد، یک ماه از ازدواجش نگذشته بود که فهمید اون اقا زن داره، و ازدواجش به دو ماه نرسیده بود که فهمید بعد از ایشون ، از طریق تلگرام دلبسته یک خانوم سوّمی شده و رفته اون رو هم عقد کرده !! الان چند هفته ای هست که شوهرش کلا این خانم رو رها کرده و اصلا طرفش نمیاد ، این خانم تازه فهمیده که اون اقا برای هوسرانی ایشون رو میخواست نه برای زندگی » 

 

خلاصه اینکه : اول مربوط به باید حرف از اعمال و رفتاری که مانع روا شدن حاجتمون میشن خودمون رو پاک کنیم بعدش انتظار داشته باشیم که ائمه اطهار حاجتمون رو روا کنند و الا ممکنه مثل این خانم اسیر مکافات عمل بشیم ... 

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

و در آخر ...

 

این اقا علیرضای ما با اینکه به سنّ بلوغ نرسیده ، امسال در یک اقدام داوطلبانه، اکثریت قریب به اتفاق روزه ها رو گرفته  ... من، علاوه بر اینکه جایزه خوبی براش تهیه کردم، گفتم عکسش رو بذارم توی وبلاگ که میدونم خوشش میاد ...

 

7jdf84ow.gif

 

ایشون به دائیش یعنی حاج آقای عمادی رفته و قدش بلند هست به طوری که در حال حاضر بلندترین فرد مدرسه شون هست ... خدا کنه همانطور که از جهت ظاهری یه شباهتی به حاج اقا داره، از جهت باطنی و معنوی هم به حاج اقا شبیه بشه ...

 

http://s9.picofile.com/file/8327950600/77.jpg

 

 تنها ایراد این بچه اینه که استقلالی هست ( البته به خاطر روحیات خاصش همیشه لباسهای قرمز می پوشه ! )

 

                                 88.gif88.gif88.gif

 

ببخشید که باز هم پر حرفی کردم . یاد حرف یکی از رفقا افتادم که می گفت ؛ « گاهی اونقدر مطالبت زیاده که آدم مربوط به باید حرف یک کیلو تخمه بگیره و همراه تخمه شکوندن مطالبت رو بخونه !! »

 

التماس دعا و یا مرتضی علی

 

نوشته شده در تاریخ 20 خرداد 1397

وبلاگ شخصی هادی کردان...
ما را در سایت وبلاگ شخصی هادی کردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadikordano بازدید : 209 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:22