آخرین مطالب
امکانات وب
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام محضر شما دوستان عزیز
یکی از توفیقاتی که خدا به من داده و حاصل تربیت فضای حوزه هست، ارتباط خیلی محدود بنده با نامحرم هست ... یعنی همیشه سعیم بر این بوده تا وقتی که ضرورتی پیش نیامده، با نامحرم همکلام نشم و در فضای مجازی به چت کردن با نامحرم نپردازم ...
متاسفانه بعضی از افراد، حتی بعضی از آقایون و خانمهای آشنا و نزدیک به من، بحث محرم و نامحرم رو جدی نمی گیرند، خیلی راحت با نامحرم حرف می زنند، ساعتهای متوالی با نامحرم چت می کنند، و در نهایت خیلی راحت به نامحرم دل می بندند! ...
از میان این آقایون و خانمها که عموما متاهل هم هستند، برای آقایونِ متاهل میشه وجوه شرعی تصور کرد، مثلا میشه گفت چتش با اون خانم به قصد آشنایی جهت ازدواج دائم یا موقت هست ... اما برای خانمهای متاهل، این چت کردنها و صمیمی شدن با نامحرم هیچ وجه شرعی نداره و واقعیت امر این هست که بدترین گناهی که یک زن متاهل میتونه مرتکب بشه همین گناه هست ( چون این گناه هم مشتمل بر حق الله هست و هم حق النّاس )
متاسفانه یکی از همین خانمهایی که گرفتار ارتباط عاطفی و دلبستگی به نامحرم شده بود ، بعد از عمیق شدن ارتباطش با طرف مقابلش، زندگیش از هم پاشید و پدر و مادرش هم حاضر به قبولش نشدند و الان بیش از یک سال هست که کسی ازش خبر نداره که کجا هست و اصلا زنده هست یا مُرده !!
و اما در باب عذاب اخروی این نوع ارتباط ها ماجرایی رو میخوام نقل کنم که در همین شهر ما یعنی مشهد مقدس اتفاق افتاده .... امیدوارم نقل این ماجرا باعث بشه عزیزانی که در محدود کردن ارتباط با نامحرم خیلی جدی نیستند، از این به بعد جدی تر بشن و در نوع ارتباطشون با نامحرم تجدید نظر کنند
یکی از علمای مشهد می فرمود :
روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید .
گفت : « مادرم را دو روز پیش دفن کردم، هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را در درون قبر گذاشتم، کیف کوچکی که اسناد ، مدارک ، مقداری پول و چک در آن بود از جیبم میان قبر افتاده، آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم؟ »
ایشان فرمود: « همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید . نامه ای نیز برای مسئول قبرستان می نویسم تا مانع نبش قبر نشوند » .
بعد از چند روز، آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند: « آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ؟ »
او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد .
بعد از آنکه آقا دوباره سوالشان را تکرار کردند، گفت : « وقتی قبر را نبش کردم، دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و سرش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم و دوباره قبر را پوشاندم » .
از او پرسیدیم: « آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ »
گفت : « متاسفانه مادرم در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت همیشه مورد عتاب و سرزنش پدرم بود » .
نقل قضیه تمام
خدایا ؛ به نویسنده و خواننده این متن، توفیق ترک گناهان خصوصا گناهانی که باعث عقوبت های سخت اخروی میشه، عنایت بفرما . آمین یا رب العالمین
و در آخر ...
سال قبل همین موقع ، به مناسبت سالروز تولّدم، صفحه ی اینستاگرامم رو معرفی کردم و بعضی از دوستانی که به این وبلاگ سر می زدند، بر بنده منت گذاشتند و حاضر شدند مطالب پیج رو پیگیری کنند . به خاطر حساس بودن خودم روی بعضی از مطالبی که در پیج میگذاشتم، تصمیم گرفتم صفحه رو خصوصی کنم و تنها در خدمت دوستان و آشنایان باشم . به همین خاطر، پیج هایی که آشنا نبودند را از دور خارج کردم .
از اون به بعد، فقط درخواست عزیزانی رو قبول می کنم که حضوری یا پیامکی به بنده اعلان کنند که فلان پیج که درخواست پیگیری داده از من هست . لذا دوستانی که درخواست پیگیری یا همان فالو را دادند اما جوابی نگرفتند، حداقل از طریق پیامک به حقیر اعلان کنند تا در خدمتشان باشم .
گرچه به خاطر مریضی خیلی توفیق نداشتم در اینستاگرام مطلب بنویسم و در خدمت عزیزان باشم اما امیدوارم در ادامه و با بهتر شدن حال من، بتونم مطالبی در خور شأنِ دوستان بنویسم .
التماس دعا و یا مرتضی علی 
نوشته شده در تاریخ 10 مرداد 1397
برچسب : نویسنده : hadikordano بازدید : 197